شرایط کشور دشوار است و پیچیده. عدم قطعیتهای زیادی پیش روی ما وجود دارد. واقعا آیا میشود در چنین شرایطی سرمایهگذاری کرد؟ میشود استراتژی داشت؟ اصلا کجا سرمایهگذاری کنیم؟ نکته اینجاست اگر بخواهیم فقط روی عدم قطعیتها و جنبههای منفی فکر کنیم، تا صد سال دیگر هم باید منتظر بمانیم. پس چه باید کرد؟
برای پاسخ دادن به این سوال بگذارید یک مثال بزنم. تصور شما از شرکت والت دیسنی چیست؟ یک شرکت که همهاش فیلمها فانتزی و بامزه و شاد میسازد. سیندرلا، آلیس در سرزمین عجایب، رابین هود، و سفید برفی. کلا از هفت دولت آزادند و همیشه شاد و خوشبخت هستند. اما وقتی به تاریخچه این شرکت نگاه میکنیم متوجه میشویم که اوضاع همیشه بر وفق مراد هم نبوده و این شرکت مانند شخصیتهایش همیشه شاد و شنگول نبوده است.
به عنوان مثال، والت دیسنی با سفیدبرفی به شهرت و محبوبیت رسید اما عمر این دوران شیرین کوتاه بود و با شروع جنگ جهانی دوم، این دوران پایان یافت. با شروع جنگ جهانی دوم، کمپانی والت دیسنی بازارهای اروپایی و خارجی خود را از دست داد. فیلمهای پینوکیو و فانتزیا که هر دو هنوز هم شاهکارهای تاریخ انیمیشن و سینما محسوب میشوند، نتوانستند هزینههای خود در بیاورند. شرکت به دلیل وضعیت اقتصادی دوران جنگ، بسیاری از هزینههای تولید را کاهش داد و به سختی روزگار میگذارند.
اما والت دیسنی تصمیم گرفت برای ارتش و دولت فیلمهایی را تولید کند. آن موقع دولت و نیروهای نظامینیازمند تاثیرگذاری روی افکار عمومیبودند و این یک فرصت را برای شرکت فراهم کرد. بیش از ۹۰% کارمندان والت دیسنی برای پروژههای دولتی-نظامیبه کار گرفته شدند. در طول جنگ والت دیسنی بیش از ۴۰۰۰۰۰ قطعه فیلم آموزشی-تبلیغاتی جنگی تولید کرد. تنها در سال ۱۹۴۳ حدود ۲۰۴۰۰۰ قطعه فیلم جنگی تولید شد. والت دیسنی در جریان جنگ جهانی دوم بین ۱۹۴۲ و ۱۹۴۵ درگیر تولید فیلمهای تبلیغاتی برای دولت آمریکا بود. بنابراین وقتی اوضاع خراب میشود و شرایط دشوار، برخی درها بسته میشوند و اگر بخواهیم فقط نگاهمان را به درهای بسته بدوزیم از دیدن درهای دیگر که تازه باز شده اند غافل میشویم.
☑️ تجویز راهبردی:
عدم قطعیتها را ببینید اما از خود بپرسید چه فرصتهایی وجود دارند یا چه روندهایی وجود دارند که تقریبا غیرقابل بازگشت هستند یعنی هر اتفاقی که بیفتد این روندها کار خودشان را ادامه میدهند و این روندها چه کسبوکاری را برای ما فراهم میکنند؟ چند مثال میزنم.
🔹 روند افزایش استفاده از موبایل برای همه چیز از بانکداری گرفته تا بازی؛ چه کسبوکاری میتوانم در داخل موبایل تعریف کنم؟
🔹 روند کاهش تعداد اعضای خانوار (قبلا در خانوادههای پنج شش نفره بودیم و الان در خانوادههای دو سه نفره)؛ این یعنی چه محصول و خدمتی میتوانم برای خانوادههای کوچک شده ایرانی ارایه کنم؟
🔹 روند کاهش تعداد فرزندان و رسیدگی بیشتر خانوادهها به فرزندان معدود خود؛ خانوادهها حاضرند برای تربیت فرزندان خود کجاها هزینه بپردازند؟
🔹 روند سالمند شدن جمعیت کشور؛ جهان در طول ۷۰ سال گذشته حدود پنج سال پیرتر شده است، اما جمعیت ایران متاسفانه در ۶۰ سال گذشته ۱۰ سال پیرتر شده است. خوب در حوزه خدمات نگهداری یا رسیدگی به سالمندان چه سرویس ویژهای میتوانم ارایه کنم؟
🔹 اگر خیلیها تنها و در خانوادههای تک نفره زندگی میکنند؟ چه نوع لوازم منزلی برای زندگی تک نفره احتیاج دارند؟
خلاصه اینکه؛ آن بخشی از آینده را که میتوانیم پیشبینی کنیم را باید در نظر بگیریم و بر آن اساس تصمیمگیری کنیم و قبل از نهاییسازی تصمیم، تصیمات خود را با عدم قطعیتهای کلیدی پیش رو چک کنیم اگر تصمیم ما در برابر عدم قطعیتهای مهم تاب آورد آن تصمیم را نهایی میکنیم و بعد از تصمیم هم البته نمیخوابیم، همواره عدم قطعیتهای کلیدی و همچنین رخدادهای غیرمنتظره دیگر (قوهای سیاه) را رصد کنیم و در صورت نیاز تصمیمات خود را روزآمد کنیم. بخشی از (و نه همه) توسعه و پیشرفت کشور در سطح کلان، مدیون تصمیمات هوشمندانه انبوهی از بازیگران سطح خرد است.